پیامبر، سرشار از یقین بود و تو پر از تردید.
هنوز در گوش های ناباوری ات، آن دعوت صریح تکرار می شود؟
هنوز سه واژه ای که از فراوانی سرشارند، ترس غریب درونت را کبریت می زنند؟
.«…ابنائنا…، نسائنا… انفسنا… نکند محمد خواص خود را به همراه بیاورد! نکند به شیوه پیغمبران، هنگام مباهله زانو بزند! نکند…»
مباهله را پذیرفته ای اسقف! اما ذهنت، این صخره لجوج، هنوز سیلی خور امواج کلمات است.
نمی توانی برجستگی ملموس آن سه واژه را انکار کنی، تکرار می شوند…تکرار می شوند… در قالب فراخوانی مقتدر:
.«فَقُلْ تَعالَوا ندْعُ «أَبْنائنا» و أَبْنائکُمْ وَ «نِسائَنا» و نِسائَکُمْ و «أَنْفُسَنا» و أنْفُسَکُم ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَل لَعْنَةَ اللّهِ عَلَی الکاذِبینَ»
انجیل را دوباره مرور کن:
این بار، رو به روی دو راهی اقرار و نابودی قرار گرفته ای.
جدل، صحرای وسیعی است که تو را به این ورطه کشانده است. اضلاع وجودند اینان که در تدارک نفرینند.
درست می بینی اسقف! پیامبر با خواص خود آمده است و ردایی نورانی این پنج تن را پوشانده است.
به آن دو نهال روشنایی نگاه کن؛ ببین که مسیح، چه هم زادان بی بدیلی در این سوی تاریخ دارد. تو نیک می دانی که این دو هیئت نورانی چه جمع مبارک فراوانی در پی آورده اند.
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو]
روز مباهله، روز عزت و افتخار شیعه مبارک باد!
http://narjes-s3.kowsarblog.ir/
فرم در حال بارگذاری ...