امام رضا علیه السلام در مورد منزلت فرزندشان امام جواد علیه السلام و مادر مکرمه آن حضرت، به یارانش فرمود: من داراى پسرى شدهام که همچون موسى علیه السلام شکافنده دریاهاى علم است و همانند عیسى علیه السلام مادرى قدسیه و پاکیزه دارد.
امام جواد علیه السلام در سن کودکی به امامت رسید و هفده سال رهبرى شیعیان را به عهده داشت. ایشان در دورهای به امامت رسیدند که جامعه در عرصه سیاسی و اجتماعی گرفتار چالشهای عقیدتی بود. دوران امامتِ حضرت با خلافت مأمون و معتصم عباسی مقارن بود.
از آنجایی که امام جواد علیه السلام در کودکی به مقام رفیع امامت نائل شدند به ایشان شبهههای زیادی وارد میشد و حضرت با توجه به آیات قرآن هیچ کدام را بدون پاسخ نمیگذاشتند. على بن اسباط مىگوید: روزى به امام جواد علیه السلام عرض کردم: اى مولاى من! مردم به کوچکى سن شما ایراد مىگیرند و به این جهت از پذیرفتن امامتتان سر باز مىزنند. امام در پاسخ فرمودند: چرا آنان این نکته را بر من ایراد مىگیرند؟ به خدا سوگند! خداوند متعال به پیامبرش صلى الله علیه و آله فرمود: «قل هذه سبیلى ادعوا الى الله على بصیرة انا و من اتبعنى» ؛ «بگو: این راه من است! من و هر کسى که پیرو من باشد، با بصیرت کامل، (همه مردم را) به سوى خدا دعوت مىکنیم» و غیر از على علیه السلام در اول اسلام کسى از رسول الله صلى الله علیه و آله پیروى نکرد و آن حضرت در آن هنگام 9 ساله بود و من هم 9 سال دارم.
همچنین روزى على بن اسباط در دوران کودکى امام جواد علیه السلام به حضور آن حضرت شرفیاب شد. او مىگوید: من دقیقاً به قد و قامت آن بزرگوار خیره شده و قیافه و حرکات و سکناتش را زیر نظر داشتم تا در موقع مراجعت، شکل و شمایل امام جواد علیه السلام را بهتر براى یارانم در مصر نقل کنم. درست در همین هنگام که با این اندیشه به او نگاه مىکردم، آن حضرت نشست و رو به سوى من کرده و گفت: «اى على بن اسباط! خداوند کارى را که در مسئله امامت کرده، همانند کارى است که در مسئله نبوت انجام داده است. گاهى در قرآن مىفرماید: «و آتیناه الحکم صبیا» ؛ «ما به یحیاى پیامبر علیهالسلام در دوران کودکى فرمان نبوت دادیم.» و گاهى در مورد انسانها مىفرماید: «حتى اذا بلغ اشده و بلغ اربعین سنة» ؛ «تا زمانى که به کمال قدرت و رشد عقلى برسد و به چهل سالگى بالغ گردد.» با توجه به این آیات همانگونه که ممکن است خداوند متعال حکمت را به انسانى در کودکى بدهد، در قدرت اوست که آن را در چهل سالگى بدهد». به این ترتیب هر گونه شک و شبهه را در مورد امامتش از ذهن شیعیان زائل مینمودند.
امام در سن 25 سالگى و در عُنفوان جوانى به دستور معتصم عباسى و توسط همسر بىوفایش امالفضل، دختر مأمون خلیفهی عباسی در شهر بغداد به شهادت رسید. مأمون با اهدافی کاملاً سیاسی و نیرنگ کارانه و به دلیل اینکه با قتل امام رضا علیه السلام دچار بدنامی و تزلزل شده بود، دختر خود، ام الفضل، را به همسری امام جواد علیه السلام درآورد. به نظر میرسد موافقت امام با این ازدواج به خاطر فشاری بوده که مأمون از پیش بر امام وارد کرده بود و هم چنین به خاطر این بود که نزدیکی امام به دربار میتوانست مانع ترور آن حضرت و یاران برجسته امام توسط عوامل خلیفه باشد.
معتصم با فریب امالفضل، مقصود پلید خویش را عملی ساخت. او با مسموم کردن غذا یا آب آشامیدنیِ حضرت، آن مولای بزرگوار را شهید کرد و جهانی را از فیض وجود آن خورشید عالم تاب محروم ساخت.
پیکر پاک امام جواد علیه السلام در کنار قبر، امام موسی بن جعفر علیه السلام در گورستان قریشِ بغداد به خاک سپرده شد. این محل که مزار پاک شهدای علوی و سادات بود، پس از انتقال بدن پاک امام موسی جعفر علیه السلام از زندان بغداد، کاظمیه خوانده شد و پس از شهادت حضرت جواد علیه السلام و دفن ایشان در این محل، آن را کاظمین نامیدند.
فرم در حال بارگذاری ...