ماه عجب (فضیلت ماه رجب)
در حکایتی دل نشین از پیامبر گرامی اسلام از زبان شخصی به نام ثوبان این چنین آمده است که: با رسول خدا(ص) در قبرستان بودیم. حضرت ایستاد و گذشت و دوباره ایستاد. عرض کردم: یا رسول الله، چرا این گونه رفتار می کنید؟ پس آن حضرت گریه شدیدی کرد، ما هم گریه کردیم. آن گاه فرمود: ای ثوبان، صدای ناله اهل عذاب را شنیدم. بر آنها رحم کردم، دعا کردم و خداوند عذاب آنها را تخفیف داد. سپس فرمود: ای ثوبان! اگر کسانی از اهل این قبرستان، که در عذابند، یک روز از ماه رجب را روزه گرفته بودند و یک شب را تا صبح قیام می کردند و به عبادت می پرداختند، در قبرها معذب نمی شدند.
گاه شیئی گران بها، یا انسانی ارزشمند و یا یک زمان مهم و ویژه، مورد بی توجهی انسان ها قرار می گیرد، تنها بدان سبب که شناختی از آنها ندارند و در نتیجه، بهره خویش را از آنها نمی ستانند و استفاده لازم را نمی برند. ماه رجب از زمان ها و اوقات بسیار مهم و ویژه است که برای آنکه ـ بدون استفاده این فرصت ـ از کفمان نرود.
روایات فراوانی پیرامون فضیلت این ماه و شناساندن قدر و منزلت آن از طریق اهل بیت(ع) به دست ما رسیده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد:
1. پیامبر اکرم(ص) فرمود:
آگاه باشید که رجب ماه خداست و آن ماه بسیار بزرگی است. این ماه «اصم» نامیده شد؛ بدان سبب که هیچ ماهی در فضیلت و حرمت در نزد خدا با او برابری نمی کند.1
2. از ابن عباس نقل است که:
هرگاه ماه رجب می آمد، رسول خدا(ص) مسلمانان را دور خود جمع می کرد و میان آنها می ایستاد. آن گاه خطبه می خواند، حمد و ثنای الهی را به جای می آورد و صلوات بر انبیای گذشته می فرستاد و می فرمود:
ای مسلمانان، ماه بسیار بزرگ و بابرکتی بر شما سایه انداخته است ـ یعنی ماه رجب ـ و آن ماهی است که در آن، رحمت خدا بر کسی که خدا را عبادت کند، فرو می ریزد؛ بدان شرط که مشرک و بدعت گزار نباشد. آگاه باشید که در ماه رجب، شبی است که هر که خواب را در آن، بر خود حرام کند و به عبادت خدا بپردازد، خدا بدنش را بر آتش حرام می کند و هفتاد هزار ملک با او مصافحه می کنند و برایش تا رجب بعد آمرزش می طلبد.2
باید گفت آن شب نامعلوم که در ذیل خبر ذکر شد، چه شبی است، علما با استفاده از اخبار دیگر، چهار احتمال داده اند: احتمال دارد مراد، شب اول ماه رجب باشد و یا شب جمعه اول رجب که به لیلةالرغائب موسوم است. نیز احتمال دارد مراد، نیمه رجب و یا بیست و هفتم رجب باشد.
3. و از حضرت امیرمؤمنان علی(ع) نقل است که:
هر کس در ماه رجب صدقه بدهد، خداوند روز قیامت در بهشت او را به ثوابی گرامی می دارد که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به خاطر بشری خطور نکرده است.3
4. از امام رضا(ع) نیز روایت شده است:
هر که به اشتیاق ثواب، روز اول ماه رجب را روزه بدارد، خدای عزوجل، بهشت را بر او واجب گرداند؛ هر که روز وسط رجب را روزه بدارد، می تواند دو قبیله (پرجمعیت) مانند ربیعه و مضر را شفاعت کند؛ و هر که روز آخرش را روزه بدارد، خدای عزوجل او را از پادشاهان بهشت گرداند و شفاعتش را دربارة پدر، مادر و همة بستگان و آشنایان و همسایگان بپذیرد، گرچه در میان آنها مستحقان دوزخ باشند.4
5. در حکایتی دل نشین از پیامبر گرامی اسلام از زبان شخصی به نام ثوبان این چنین آمده است که:
با رسول خدا(ص) در قبرستان بودیم. حضرت ایستاد و گذشت و دوباره ایستاد. عرض کردم: یا رسول الله، چرا این گونه رفتار می کنید؟ پس آن حضرت گریه شدیدی کرد، ما هم گریه کردیم. آن گاه فرمود: ای ثوبان، صدای ناله اهل عذاب را شنیدم. بر آنها رحم کردم، دعا کردم و خداوند عذاب آنها را تخفیف داد. سپس فرمود: ای ثوبان! اگر کسانی از اهل این قبرستان، که در عذابند، یک روز از ماه رجب را روزه گرفته بودند و یک شب را تا صبح قیام می کردند و به عبادت می پرداختند، در قبرها معذب نمی شدند. 5
6. شخصی به نام سالم نامی که از صحابه حضرت صادق(ع) بود، می گوید:
چند روزی از ماه رجب باقی مانده بود که خدمت آن حضرت مشرف شدم.فرمود: ای سالم، آیا چیزی از این ماه را روزه گرفته ای؟ عرض کردم: خیر. فرمود: آن قدر ثواب از تو فوت شده که مقدار آن را تنها خدا می داند! سپس فرمود: همانا رجب، ماهی است که خداوند او را فضیلت داده و بسیار احترام کرده و کرامت آن را برای روزه داران واجب ساخته است.سالم گوید: عرض کردم: یابن رسول الله، اگر چند روزی باقی مانده از این ماه راه روزه بدارم، به مقداری از ثواب های آن می رسم؟ فرمود: ای سالم! هر که یک روز از آخر این ماه را روزه بدارد، خدا ایمن می گرداند او را از سختی سکرات مرگ و هول قیامت، و عذاب قبر.
7. نماز سلمان در ماه رجب:
رسول خدا(ص) فرمود: ای سلمان، هر مرد و زن مؤمن که در ماه رجب سی رکعت نماز بخواند و در هر رکعت پس از حمد سه مرتبه «قل هو الله احد» و سه مرتبه سوره «قل یا ایّها الکافرون» را قرائت کند، خداوند هر گناهی را که در پیری و جوانی کرده است، از نامه عمل او محو می کند، و ثواب کسی را که در تمام آن ماه، روزه گرفته باشد، به او عطا می کند و تا سال آینده نام او را از نمازگزارندگان می نویسد و در هر روز از آن ماه، ثواب شهیدی از شهدای بدر برای او باشد و خداوند میان او و آتش فاصله انداخته و به عدد هر رکعت، ثواب هزارهزار رکعت در نامه عمل او می نویسد و او از پل صراط به سلامت رد می شود. و طریقه نماز این است که:
ده رکعت روز اول، ده رکعت روز نیمه و ده رکعت در روز آخر ماه رجب به جا آورد، هر دو رکعت به یک سلام و بعد از هر دو رکعت، دست ها را به آسمان بلند و چنین دعا کند:
لا إله إلّا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد یحیی و یمیت و هو حیّ لایموت بیده الخیر و هو علی کلّ شیءٍ قدیر. اللّهمّ لامانع لما اعطیت و لامعطی لما منعت و لاینفع ذالجدّ منک الجدّ.6
یادآوری:
پرسشی که ممکن است در ذهن ها بیاید این است که، چگونه امکان دارد در برابر اعمالی ناچیز و اندک در ماه رجب، آن همه ثواب و پاداش مترتب باشد؟ چگونه ذهن آدمی می تواند گستردگی آن همه ثواب را اذعان کند؟
در پاسخ باید گفت:
اولاً: متناسب با مقام کبریایی حضرت حق و جود و بخشش بی کران و بی انتهایش، همین قاعده است که در برابر اندکی از عمل خیر، پاداشی فراوان عطا فرماید، نه آنکه با آن همه فضل و رحمتش، در مقابل کار نیک به اندازه همان کار پاداش دهد. اساساً همان گونه که در دعای افتتاح وارد شده است: ولاتزیده کثرة العطاء ألّا جوداً و کرماً؛ فراوانی عطا، (نه تنها از خزائن حق تعالی نمی کاهد)، بلکه بر جود و کرمش می افزاید و جود و کرمش را گسترده تر می سازد.
گنج تو به بذل کم نیاید // وز گنج کس این کرم نیاید (نظامی)
به هر حال، به قول شیخ محمود شبستری، خداوند با یک جذبه، گدایی را شاه می گرداند و کوهی را در مقابل کاهی می بخشد:
گدایی گردد از یک جذبه شاهی // به یک لحظه دهد کوهی به کاهی (شبستری)
درین دریا فکن خود را، مگر دری به دست آری // کزین دریای بی پایان، گهر بسیار برخیزد
وگر موجیت برباید، چه دولت مر تو را زان به // که عالم پیش حکم تو، چو خدمتکار برخیزد (عراقی)
ثانیاً این گونه نیست که به صرف انجام دادن روزه و عبادات در این ماه، همه ثواب ها به دست آید؛ زیرا همان گونه که در روایات و نیز در دعای گرسنگی و تشنگی قرار مده». بهره برخی از روزه داران، از روزه، تنها گرسنگی و تشنگی و از عبادت، تنها خستگی بدنی است.
بنابراین، بدون شک بهره کامل از ثواب این عبادات از آن کسانی است که حتی المقدور، شرایطی چون اخلاص و اجتناب از گناهان را مراعات کنند.
پی نوشت ها:
1. مجلسی، بحارالانوار، ج97، ص26
2. همان، ص47
3. همان، ص33
4. امالی شیخ صدوق، ص10.
5. مجلسی، همان
6. آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی، المراقبات، ص131 و132
حضرت آیت الله علوی گرگانی: نسبت به گذر عمر خود بخیل باشیم.
حضرت آیت الله علوی گرگانی در دیدار طلاب و فضلای شهرضا و سمیرم که امروز در دفتر ایشان برگزار شد، ضمن تبریک حلول ماه رجب و ولادت امام محمد باقر(علیه السلام)، اظهار داشتند: طلاب و فضلا باید امانت بزرگان دین را حفظ نموده و به دست نسل های بعدی بسپارند.
ایشان ابراز داشتند: در زمانی قرار گرفتهایم که چهره های مادی در جامعه زیاد شده و به نحوی شده است که نمیگذارد طلاب به دنبال تحصیل بروند.
این استاد برجسته حوزه خاطرنشان ساختند: بخل در دین مبین اسلام مزمت شده است؛ اما بخل در عمر بدون اشکال است و انسان باید نسبت به گذر عمر خود بخیل باشد.
حضرت آیت الله علوی گرگانی تصریح کردند: مرحوم صاحب وسائل الشیعه در جواهر الثنیه نوشتهاند سه صندوق برای انسان در فردای قیامت آورده میشود؛ یکی از صندوقها اعمال حسنات است، صندوق دیگر معصیت و گناهان انسان است و صندوق سوم، صندوق خالی است. سوال می کنند پروردگارا چرا صندوق سوم خالی است؟ که می فرماید: خودت آن را پر نکردی؛ عمر شما هدر رفت و چیزی در آن قرار ندادی.
ایشان بیان داشتند: انسان باید توجه به اذکار داشته باشد و زبانش به یاد و ذکر خدا بچرخد؛ نباید بیکار بمانیم و برای خود ثواب جمع نکنیم.
معظم له اظهار داشتند: ما باید نسبت به اعمال بشریت حساس بوده و نگذاریم فعالیت های غیراخلاقی و دینی داشته باشند؛ باید با مردم بوده و آنان را به انجام اعمال خیر دعوت کنیم.
حضرت آیت الله علوی گرگانی ابراز داشتند: نبی مکرم اسلام در روایتی فرمودند: «و عليكم يا بني بالتواصل و التباذل و التبار و اياكم و التقاطع و التدابر و التفرق/ فرزندان دلبندم! دوباره به شما سفارش مي كنم: به يكديگر بپيونديد، نسبت به يكديگر بذل و بخشش كنيد، از نيكي كردن به يكديگر غافل نمايند و از اينكه از يكديگر ببريد و پشت به هم كنيد و پراكنده شويد، سخت برحذر باشيد».
تفکر در اسلام جایگاه مبنایی دارد و بر آن بسیار تاکید شده است تا آنجا که در روایتی از امام صادق (ع) در توصیف اولوالالباب چنین آمده است: «إنَّ اُولی الألْبابِ الّذینَ عَمِلوا بالفِکْرَةِ حتّى وَرِثوا مِنهُ حُبَّ اللّه فان حب الله إذا ورثه القلب واستضاء به أسرع إلیه اللطف، فإذا نزل اللطف صار من أهل الفوائد، فإذا صار من أهل الفوائد تکلم بالحکمة [وإذا تکلم بالحکمة] صار صاحب فطنة، فإذا نزل منزلة الفطنة عمل فی القدرة، فإذا عمل فی القدرة عرف الاطباق السبعة، فإذا بلغ هذه المنزلة صار یتقلب فی فکر بلطف وحکمة وبیان،.فإذا بَلغَ هذهِ المَنزِلَةَ جَعلَ شَهْوَتَهُ و مَحَبّتَهُ فی خالِقِه ، فإذا فَعلَ ذلکَ نَزلَ المَنزِلَةَ الکُبرى فعایَنَ رَبَّهُ فی قَلبهِ ، و وَرِثَ الحِکمَةَ بغَیرِ ما وَرِثَهُ الحُکَماءُ ، وَ ورِثَ العِلمَ بغَیرِ ما وَرِثَهُ العُلَماءُ ، وَ ورِثَ الصِّدقَ بغَیرِ ما وَرِثَهُ الصِّدِّیقونَ . إنَّ الحُکَماء وَرِثُوا الحِکمَةَ بالصَّمتِ ، و إنَّ العُلَماءَ وَرِثوا العِلمَ بالطَّلَبِ ، و إنّ الصِّدِّیقینَ وَرِثوا الصِّدقَ بالخُشوعِ و طُولِ العبادة، فمن أخذه بهذه المسیرة إما أن یسفل وإما أن یرفع وأکثرهم الذی یسفل ولا یرفع، إذا لم یرع حق الله ولم یعمل بما أمر به، فهذه صفة من لم یعرف الله حق معرفته ولم یحبه حق محبته، فلا یغرنک صلاتهم وصیامهم وروایاتهم وعلومهم فإنهم حمر مستنفرة [1] خردمندان، کسانى هستند که با اندیشه کار کنند تا بر اثر آن، محبّت خدا را به دست آورند …. و چون به این منزلت برسد خواهش و محبّت خود را از آنِ آفریدگارش قرار دهد و هر گاه چنین کند به بزرگترین منزلت دست یابد و پروردگارش را در دل خویش ببیند و میراث دار حکمت شود، نه از راهى که حکما یافتند و میراث بان دانش شود، نه از راهى که دانشمندان رفتند و صدق را بیابد، نه از راهى که صدّیقان یافتند. حکیمان حکمت را با خاموشى فراچنگ آورده اند و دانشمندان دانش را با جستجو و صدّیقان با خشوع و عبادت دراز مدّت.» این روایت شرح روایتی است که می فرماید:«تفکر ساعه خیر [2] چون تفکر محبت می آورد و محبت راه میان بر است.[3]
قرآن منابع تفکر را نیز ارائه داده است، یعنى موضوعاتى که شایسته است انسان در آن موضوعات فکر خویش را به کار اندازد و از آنها به عنوان منابع علم و اطلاع خویش بهرهگیرى نماید نیز ارائه داده است.
در اسلام به طور کلى با صرف انرژى فکرى در مسائلى که نتیجهاى جز خسته کردن فکر ندارد، یعنى راه تحقیق براى انسان در آنها باز نیست، و همچنین مسائلى که فرضاً قابل تحقیق باشد فایدهاى به حال انسان ندارد مخالفت شده است.پیغمبر اکرم «صلی الله علیه و آله» علمى را که دارا بودن آن سودى نبخشد و نداشتن آن زیانى نرساند بیهوده خواندند. اما علومى که راه تحقیق در آنها باز است و به علاوه سودمند مىباشد مورد تأیید و تشویق اسلام است.
منابع تفکر از منظر قرآن
قرآن کریم سه موضوع براى تفکرِ مفید و سودمند ارائه میدهد:
1. طبیعت
در سراسر قرآن آیات زیادى است که طبیعت یعنى زمین، آسمان، ستارگان، خورشید، ماه، ابر، باران، جریان باد، حرکت کشتیها در دریاها، گیاهان، حیوانات و بالاخره هر امر محسوسى را که بشر در اطراف خود مىبیند به عنوان موضوعاتى که درباره آن دقیقاً باید اندیشید و تفکر و نتیجه گیرى کرد یاد کرده است. براى نمونه یک آیه ذکر مىکنیم:«قُلِ انْظُرُوا ما ذا فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[4].
2. تاریخ
در قرآن آیات بسیارى است که به مطالعه اقوام گذشته دعوت مىکند و آن را مانند یک منبع براى کسب علم معرفى مىکند. از نظر قرآن، تاریخ بشر و تحولات آن بر طبق یک سلسله سنن و نوامیس صورت مىگیرد؛ عزتها و ذلتها، و موفقیتها و شکستها، و خوشبختیها و بدبختیهاى تاریخى حسابهایى دقیق و منظم دارد و با شناختن آن حسابها و قانونها مىتوان تاریخ حاضر را تحت فرمان درآورد و به سود سعادت خود و مردم حاضر از آن بهرهگیرى کرد. اینک یک آیه به عنوان نمونه:
«قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ»[5].
3. ضمیر انسان
قرآن ضمیر انسانى را به عنوان یک منبع معرفت ویژه نام مىبرد. از نظر قرآن سراسر خلقت آیات الهى و علائم و نشانههایى براى کشف حقیقت است. قرآن از جهان خارج انسان به «آفاق» و از جهان درون انسان به «انفس» تعبیر مىکند[6] و از این راه، اهمیت ویژه ضمیر انسانى را گوشزد مىنماید. اصطلاح «آفاق و انفس» در ادبیات اسلامى از همین جا پدید آمده است.[7]
افراد مختلف در برخورد با حوادث و پدیدههای هستی به گونهای متفاوت میاندیشند. آنچه این تفاوتها رارقم میزند دغدغههای شخصی، تاثیرات محیطی، وفضاسازیهای رسانهای است.
اولوا الالباب از آنجایی که صاحبان اندیشهاند و زمام اندیشه خویش را در دست دارند، مستقل از عوامل محیطی و رسانهای اندیشه خود را به سمت مسائل اساسی خلقت سوق میدهند وبه مدد تفکر و تعقل در پی یافتن جایگاه خود در هستی وهدف خلقت و راهیابی در این جهان گسترده میپردازند. مسایل و سوالاتی که بسیاری از افراد در پیچ و خم زندگی روزانه خود آنها را به فراموشی میسپرند و در نتیجه قدرت فکر وعقل خود را برای حل مسائل جزئی به کار میگیرند و در مسائل اساسی صرفا مقلدانی بی تدبیر از جریان عمومی حاکم بر جامعه خویشاند. و به این سبب انرژی آنها تماما صرف اجرای برنامه ریزیها واهداف دیگران میشود.
با حکم رهبر معظم انقلاب اسلامی؛
حجت الاسلام و المسلمین رئیسی به ریاست قوه قضائیه منصوب شد.
رهبر انقلاب اسلامی در این حکم با تأکید بر لزوم تحول در قوه قضائیه و آغاز پرقدرت دوران جدیدی که زیبنده گام دوم انقلاب باشد، از فقاهت، دانش، تجربه، سلامت، امانت و کارآمدی حجت الاسلام و المسلمین رئیسی در مقاطع گوناگون خدمت و سوابق طولانی ایشان در قوه قضائیه و آشنایی کامل با همه زوایای آن، به عنوان دلایل این انتخاب یاد، و در ادامه هشت توصیه مهم خطاب به رئیس جدید قوه قضائیه بیان کردند.
متن حکم رهبر معظم انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب مستطاب حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج سید ابراهیم رئیسی دامت برکاته
آغاز دههی پنجم انقلاب و گذشت چهل سال از تشکیل دادگستریِ مبتنی بر فقه و حقوق اسلامی، ایجاب میکند که با تکیه بر تجربهها و دستاوردها و رهنمودهای انباشته در این نصاب زمانی، تحوّلی متناسب با نیازها و پیشرفتها و تنگناها در قوهی قضائیه صورت گیرد و دستگاه عدالت با نَفَسی تازه و انگیزهئی مضاعف و نظم و تدبیری حکمتآمیز، دوران جدیدی را که زیبندهی گام دوم انقلاب است، با قدرت و جدیت آغاز کند.
اینجانب برای تحقق این مقصود حیاتی، جنابعالی را برگزیدهام که دارای سوابق طولانی در سطوح مختلف قوهی قضائیه و آشنا با همهی زوایای آن میباشید و از طرفی در کنار فقاهت از تحصیلات حقوقی و دانش و تجربه در این عرصه مهم برخوردارید، و سلامت و امانت و کارآمدی خود را در مقاطع گوناگون خدمت نشان دادهاید.
سند تحول قضائی پیشنهادی جنابعالی را ملاحظه کردم. بر اساس مشورتها و نظرات کارشناسی، آنرا مفید و کارساز میدانم. با این حال چند نکته را مؤکداً به جنابعالی سفارش میکنم.
نخست آنکه برای همهی فصول این سند و بندهای ذیل آنها، زمان تعیین کنید و خود و همکارانتان را بر پایبندی به سرآمد برنامه الزام نمائید. در زمانبندیها نه عجله و نه مماطله نباید راه داده شود.
دوم آنکه در همهی فصول تحول، مردمی بودن و انقلابی بودن و ضد فساد بودن را رعایت کنید.
سوم آنکه عنصر نیروی انسانی صالح را در رأس عوامل تحول و پیشرفت قوه بدانید. سلامت قضات و پاکیِ دامن آنان از هر گونه فساد، شرط لازم و اوّل برای همه توفیقات شما است. در ریشهکنی فساد از درون قوه که مایهی مباهات شما و سرافرازی اکثریت قضات دادگاهها و دادسراها است، هیچ تردید و درنگ نکنید.
چهارم آنکه گسترش عدل و احیاء حقوق عامه و آزادیهای مشروع و نظارت بر اِعمال قانون را که در شمار هدفهای قوه قضائیه در قانون اساسی است در رأس برنامهها قرار دهید. این موجب اعتماد مردم و دلگرمی آنان به قوه قضائیه در حوادث و منازعات خواهد شد.
پنجم آنکه در برخورد قضائی ملاحظهی این و آن را نکنید.
ششم آنکه از جوانان صالح و انقلابی و فاضل در مسؤولیتهای قوه استفاده کنید.
هفتم آنکه قاضی و دادگاه را عزیز بدارید. احساس عزت و شرافت در قاضی، سدّ محکمی در برابر انگیزهها و عوامل نفوذ و انحراف است.
هشتم آنکه همکاری با قوای مجریه و مقننه و همافزایی با آنان را که سفارش همیشگی اینجانب است در نظر داشته باشید. آنان نیز موظف به همراهی و همکاری با شمایند.
در پایان لازم میدانم از آیت الله آملی بخاطر تلاشهای ارزشمندشان تشکر و قدردانی کنم و برای توفیق کامل جنابعالی و همکارانتان دست دعا و توسل به درگاه ربوبی بلند کنم و توجهات و دعای حضرت بقیة الله ارواحنا فداه را مسألت نمایم.
والسلام علیکم و رحمة الله
سید علی خامنهای
۱۶ اسفند ۱۳۹۷
تصویری از زندگی انسان های بامعرفت در قرآن
این را گفتم که یادم نیست چه دههٔ عاشورایی گفته ام؛ یک نفر وضعش خوب بود و دامداری داشت. دام هایش هم خیلی برکت می کرد و خوب هم می فروخت. روزی به خانم و بچه هایش گفت: بنشینید، کارتان دارم. نشستند، گفت: طبق قرآن مجید، من همهٔ دام ها را به خودتان واگذار کردم؛ سهم مادرتان، سهم دختری، سهم پدری. من یک خرده پول جمع کرده ام و می خواهم بروم، خواستید مرا ببینید، آدرس می دهم تا بیایید و ببینید. دلتان هم نخواست مرا ببینید، من مزاحم شما نمی شوم. گفتند: کجا می روی؟ گفت: می روم، جای مرا بلد هستید. بیست سال در بیابانی نزدیک کربلا خیمه زده بود، غریبه می آمد و رد می شد، آشنا می آمد و رد می شد، سلام وعلیکی با او می کرد و می گفت: اینجا چه کار می کنی؟ می گفت: من از روایات شنیده ام که ابی عبدالله(ع) از این مسیر عبور می کند، منتظر محبوبم نشسته ام تا رد شود و با سر به دنبالش بدوم.
بالاخره کاروان امام از آنجا رد شود، امام حسین(ع) آمد و او را بغل گرفت. در کربلا شهید شد؛ این طور معرفت آدم را راهنمایی می کند که کجا هزینه شود و می گوید ورشکسته نیستی، یک وقت ننشینی و غصه بخوری که ای داد بی داد! پیر شدیم، کور شدیم، کر شدیم، چه خواهد شد. خیلی خوب خواهد شد. قرآن زندگی آدم های بامعرفت در دنیا، هنگام مرگ، برزخ و قیامت، این چهار موقعیت را به زیباترین صورت تصویر کرده است.
اما این پنجاه شصت سالی که در دنیا هستیم(حالا هستیم)، سورهٔ مبارکهٔ نحل، چه سوره ای و چه اسمی! سورهٔ زنبور که بهترین مادهٔ غذایی عالم را تولید می کند و هنوز هیچ کارخانه ای در عالم به قدرت این تولید مادهٔ غذایی نمی کند. الآن که خیلی علم بشر بالا کشیده و سینه سپر می کند که می دانم، دانشگاه دارم، کتاب دارم و استادم، تازه به اینجا رسیده است که غذا را کنسرو کند. یک ماده هم به آن اضافه کند تا خراب نشود؛ تازه روی قوطی اش هم می نویسد تاریخ انقضا، یعنی این شش ماه بگذرد، فاسد است و نخور؛ اما عسلی که در کوه ها تولید می کند، هزار سال در آفتاب، در ماه، شب، روز، زمستان، تابستان، بهار و پاییز بگذارند، برای دانشمندان ثابت شده است که فاسد نمی شود؛ چون هیچ میکروبی به عسل خالص راه پیدا نمی کند. سورهٔ نحل، سورهٔ عسل که «فِیهِ شِفٰاءٌ لِلنّٰاسِ»(سورهٔ نحل، آیهٔ 69).
-حیاتی پاکیزه و بدون آلودگی در دنیا
این آیه در سورهٔ نحل(زنبور عسل) است: «مَنْ عَمِلَ صٰالِحاً»(سورهٔ نحل، آیهٔ 97) شما را می گوید؛ چه کسی را می گوید؟ ترامپ، نتانیاهو، صهیونیست ها یا این مسیحی های بدتر از یهود روزگار، رباخورها و زناکارها را می گوید؟ یقیناً شما را دارد می گوید، «مَنْ عَمِلَ صٰالِحاً مِنْ ذَکرٍ أَوْ أُنْثیٰ وَ هُوَ مُؤْمِن» که معرفت به خودش دارد، «فَلَنُحْیینَّهُ حَیٰاةً طَیبَةً» این هفتاد سال یک حیات کاملاً پاکیزه ای دارد. در زندگی اش بگرد و متّه بگذار، به اندازهٔ متّهٔ لای خشخاش حرام پیدا نمی کنی، غصب و دزدی و مال نجس پیدا نمی کنی! بگرد، وجودش آلودهٔ به حسد، حرص و بخل نیست و یک زندگی پاک دارد. آن وقت در یک سورهٔ دیگر می گوید: «اَلطَّیبٰاتُ لِلطَّیبِینَ»(سورهٔ نور، آیهٔ 26) پاک برای پاک است؛ پاکی برای خدای پاک است و این طبع طهارت وجودی است. «اَلْخَبِیثٰاتُ لِلْخَبِیثِینَ»، آنهایی هم که آلوده هستند، برای آلودگان.
-بشارت ملائکه به مؤمنین در هنگام مرگ
این برای دنیای آنها بود؛ مرحلهٔ بعد در وقت مردن است. این آیه چقدر آیهٔ نوید بخش است و آدم را به؟ اندازهٔ عالم خوشحال می کند. دربارهٔ ما می گوید: «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ»(سورهٔ فصلت، آیهٔ 30) کسانی که دل به خدا دادند(این «قَالُوا» به معنی زبان نیست، به معنی اعتقاد است)، آنهایی که مرا پیدا کردند و گفتند خدا کارفرما و همه کارهٔ ماست، ما هم کارگر خداییم؛ هرچه دستور بدهد، روی چشم ماست. «ثُمَّ اسْتَقَامُوا» و کنار من ماندند؛ «اسْتَقَامُوا» یعنی سخت و تلخ بود، ولی ماندند. مسخره شان می کردند و می گفتند اُمّل برو، قدیمی برو، تو خبر نداری که دنیا عوض شده است، زیر دریا و بالای آسمان رفته اند! اینها به خدا چه ربطی دارد؟ بالای آسمان و زیر دریا بروند، مگر متدینین ما در این کشور کار عالمانه نکردند؟! متدینین ما هم زیردریایی ساختند، متدینین ما هم ماهوارهٔ طولانی زمان به هوا پرتاب می کنند، متدینین ما هم انرژی هسته ای کشف کرده اند. اصلاً اینها چه کاری به خدا و دین دارد که برو، دنیا عوض شده است! به ما چه که عوض شده، یعنی ما خدا را رها کنیم که دنیا عوض شده است؟! دنیا برای مؤمنین هم عوض شده است، مگر خدا را رها کرده اند؟
حالا آخر این زندگی «ربنا اللهی» و «ثم استقامویی» است و پنج دقیقهٔ دیگر مانده که زندگی تمام شود، هنوز ملک الموت نیامده و قبل از آمدن ملک الموت است: «تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ اَلْمَلاٰئِکةُ» فرشتگان من بالای سرش می آیند و با او حرف می زنند: «أَلاّٰ تَخٰافُوا» از مردن نترسی، «وَ لاٰ تَحْزَنُوا» از اینکه خانه و زن و بچه ات را از دست می دهی، غصه نخوری، «وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ اَلَّتِی کنْتُمْ تُوعَدُونَ × وَ لَکُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ»(سورهٔ فصلت، آیات 30-31).
اینها را به او می گویند و آخر سر هم می گویند: می دانی کجا می روی؟ «نُزُلاً مِنْ غَفُورٍ رَحِيم»(سورهٔ فصلت، آیهٔ 32)، مهماندار تو غفور و رحیم است. این هم برای وقت مرگشان است.
-امنیت دائمی در قیامت برای صبر و دین داری
به برزخ می آیند؛ می خواهید برزخ را ببینید؟ از آیات سورهٔ مبارکهٔ توبه ببینید، برزخ حبیب نجار را در سورهٔ یس ببینید، برزخ آسیه را در سوره های آخر قرآن ببینید.
بعد قیامت می شود، وقتی در قیامت هم از قبر درمی آیید و تازه روی محشر پا گذاشته اید، «وَ اَلْمَلاٰئِکةُ یدْخُلُونَ عَلَیهِمْ مِنْ کلِّ بٰابٍ»(سورهٔ رعد، آیهٔ 23)، فرشتگان من از روبه رو، پشت سر، دست راست ، دست چپ و بالای سرتان به استقبال می آیند و اولین حرفی که با شما می زنند، «سَلاٰمٌ عَلَیکمْ بِمٰا صَبَرْتُمْ»(سورهٔ رعد، آیهٔ24)، امنیت دائمی برای شما به خاطر صبری که برای دین داری کردید؛ بعد هم بهشت است و ابدیت.